- دست نماز
- وضو
معنی دست نماز - جستجوی لغت در جدول جو
- دست نماز
- وضو، آبدست، شستن، روی و دستها و مسح کردن سر و پاها
- دست نماز
- شستشوی دست ورو به ترتیب مخصوص برای نماز خواندن، وضو
- دست نماز ((~. نَ))
- وضو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگشت نما
ابراز قدرت
منصوب، گمارده
آنکه دستهای وی دراز باشد دراز دست زبر دست، ظالم ستمکار
آموخته، پرورش یافته بدست
آنچه که دست روی آن گذارند محل گذاشتن دست مانند دسته صندلی نیمکت و غیره، بر آمدگی و فرو رفتگی های جاده وخیابان ناهمواری ها و پستی و بلندی راه، رقاص، شناور، کیسه بر، ظالم، تیر انداز، کسی که بدیگری پهلو زند، شخصی که مسند بگستراند، تعدی تجاوز، غارت تاراج دست اندازی تصرف بیجا تعدی و تجاوز به مال و جان کسی دست درازی تطاول
دوست پرست
چیزی که دست روی آن بگذارند و جای گذاشتن دست باشد، مثل دستۀ صندلی و نیمکت و امثال آن ها، برجستگی و ناهمواری در سطح جاده، آنکه به چیزی دست بیندازد، دست اندازنده
کسی که دست های دراز دارد، درازدست، کنایه از زبردست
جانور وحشی که تربیت یافته و با صاحبش انس گرفته باشد
تربیت یافته، اهلی، انس گرفته
با سخاوت، بخشنده
ماموم، آنکه پشت امام جماعت نماز گذارد
گشاده دست، باسخاوت، بخشنده، کسی که هرچه دارد خرج کند یا به دیگران ببخشد، دست ودل باز
آنچه با دست ساخته و پرداخته شده باشد، برای مثال هر مائده ای که دست ساز فلک است / یا بی نمک است یا سراسر نمک است (خاقانی - ۷۰۴)
удобный
praktisch
зручний
przydatny
pratique
handig
ใช้ได้